یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۷

نویسنده مقاله «طراحی مدل مفهومی کتابخانه‌های عمومی به مثابه مراکز اجتماعی بر اساس نظریه حوزه عمومی هابرماس»؛

پژوهش‌های علمی درصدد درمان دردی از جامعه هستند

محمدرضا شکاری

محمدرضا شکاری اظهار داشت: هر پژوهش علمی، برای حل مشکلی عملی انجام شده؛ در واقع، در بخش بیان مسئله پژوهش‌ می‌گوییم که فلان مسئله در جامعه وجود دارد؛ در بخش اهمیت، علت مهم بودن آن را ذکر می‌کنیم و در قسمت ضرورت، می‌گوییم چه ضرورتی وجود داشته که در بین انبوه پژوهش‌هایی که می‌توانستیم انجام دهیم، قید همه را زده‌ و به سراغ این پژوهش آمده‌ایم؛ بنابراین، پژوهش‌های علمی درصدد هستند دردی از جامعه درمان کنند.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، مقاله «طراحی مدل مفهومی کتابخانه‌های عمومی به مثابه مراکز اجتماعی بر اساس نظریه حوزه عمومی یورگن هابرماس» دی ماه ۱۴۰۱ در شماره ۴ فصلنامه تحقیقات اطلاع‌رسانی و کتابخانه‌های عمومی منتشر شد. محمدرضا شکاری، نویسنده مسئول این مقاله و رئیس کتابخانه مرکزی استان خوزستان، در گفتگو با پایگاه اطلاع‌رسانی به ایده شکل‌گیری مقاله اشاره کرد و گفت: پس از استخدام و ورود رسمی‌ام به حوزه کتابخانه‌های عمومی و توجه ویژه‌ نهاد به جنبه‌های اجتماعی کتابخانه‌ها، همچنین با تأکید وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی (جناب آقای دکتر سیدعباس صالحی) بر ضرورت تبدیل کتابخانه عمومی به پایگاه فرهنگی-اجتماعی و نیز با برگزاری همایش کارکردهای اجتماعی کتابخانه‌های عمومی و باشگاه‌های مقاله‌خوانی‌ که توسط انجمن علمی ارتقاء کتابخانه‌های عمومی ایران برگزار شد، ذهن من مشغول نقش‌های اجتماعی کتابخانه‌های عمومی شد.

مدیریت کتابخانه مرکزی خوزستان مرا در گزینش موضوع مقاله مصمم کرد

شکاری تصریح کرد: آنچه بیش از هر چیز در گزینش این موضوع مرا مصمم کرد، مدیریت کتابخانه مرکزی استان خوزستان بود. از زمانی که به عنوان مدیر در این کتابخانه مشغول به کار شدم، متوجه شدم مخاطبان کتابخانه، نیازهای متعددی دارند و این نیازها فقط از طریق کتاب یا مجله برطرف نمی‌شود؛ بلکه مراجعه‌ی آن‌ها به کتابخانه برای اهدافی غیر از مطالعه و کتاب است. از این رو، پس از صحبت با اعضا و مخاطبین کتابخانه متوجه شدم کتابخانه مرکزی استان خوزستان به راستی می‌تواند یک مرکز اجتماعی باشد؛ می‌تواند یک مکان ملاقات و محلی برای بحث و گفتگو باشد؛ همان چیزی که گُلتن در سال ۲۰۱۹ گفته بود؛ یا طبق آنچه روی اولدنبورگ(۱۹۸۹) به آن اشاره کرده، یک مکان سوم (third place) برای شهروندان باشد. کتابخانه عمومی می‌تواند مکانی باشد که در رفع نیازهای اجتماعی، و نه لزوماً نیازهای مطالعاتی، مشارکت داشته باشد. با مطالعه و مرور متون مختلف، متوجه شدم حتی کتابخانه قادر است طبق آنچه که یورگن هابرماس(۱۹۸۹) گفته، به تقویت حوزه عمومی (public sphere) هم کمک کند. یکی از کتاب‌هایی که من را به این حوزه‌ی موضوعی جذب کرد، کتاب «دگرگونی ساختاری حوزه عمومی»، اثر بزرگ یورگن هابرماس آلمانی بود. این کتاب جرقه‌ای در ذهنم به وجود آورد که کتابخانه‌های عمومی می‌توانند به مثابه یک حوزه عمومی عمل کنند. مطالعه‌ عمیق این کتاب، در کنار کتاب «دگرگونی بزرگ: خاستگاه‌های سیاسی و اقتصادی روزگار ما» از کارل پولانی، باعث شد تا در راستای این پژوهش، چند چیز را با هم تلفیق کنم؛ یکی، همان چیزی که چند سالی در کتابخانه‌های عمومی همه‌گیر شده، یعنی «تبدیل‌ کتابخانه عمومی به پایگاه‌های اجتماعی و فرهنگی»؛ دیگری توجه به کارکردهای اجتماعی کتابخانه‌های عمومی و در نهایت، نظریه‌ حوزه عمومی یورگن هابرماس، که مکان‌هایی مانند کتابخانه عمومی را زیرساخت یک حوزه عمومی کارآمد معرفی می‌کرد.

وی در تعریف مرکز اجتماعی اظهار داشت: مرکز اجتماعی، یک ساختمان مدنی و مکانی عمومی است که اعضای یک جامعه آنجا دور یکدیگر جمع شده و به فعالیت‌های جمعی می‌پردازند و همه می‌توانند آزادانه از آن استفاده کنند. این مراکز ضمن همراهی با آخرین فناوری‌ها و فرهنگ‌های مرتبط با منطقه خود، با داشتن اتاق‌ها و سالن‌های اجتماعات، محیطی برای انجام فعالیت‌های مدنی و برگزاری جلسات علمی و اجتماعی فراهم می‌کنند و آماده‌ پاسخگویی به نیازهای مختلف اجتماع و ارائه‌ی خدمات چندفرهنگی هستند.

شکاری با اشاره به نظریه یورگن هابرماس، گفت: هابرماس جامعه را به ۳ حوزه تقسیم می‌کند؛ حوزه خصوصی که از آن خانواده است؛ حوزه عمومی دربرگیرنده‌ی گروه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، مذهبی، شغلی و فرهنگی و ابزارها و محمل‌هایی مانند مجلات، روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون و سایر وسایل ارتباط جمعی است. حوزه دولتی نیز به دولت و ساختارهای دولتی مربوط است. اما حوزه عمومی، برای عرصه‌ای اجتماعی به کار می‌رود که در آن افراد از طریق ارتباط و استدلالِ مبتنی بر تعقل و مفاهمه، به موضع‌گیری‌ها و برخی جهت‌گیری‌هایی هنجاری مشغول هستند که بر فرآیندِ اعمال قدرتِ دولت، تأثیر می‌گذارند. هابرماس معتقد است یک حوزه عمومی در فضایی تشکیل می‌شود که در آن گفتگو و تعقل درباره‌ مسائل عمومی انجام می‌گیرد.

۷ عامل مؤثر در تبدیل کتابخانه عمومی به مرکز اجتماعی

رئیس کتابخانه مرکزی خوزستان با اشاره به روش انجام این پژوهش و یافته‌های آن گفت: پژوهش به صورت آمیخته (کیفی و کمی) و با استفاده از تکنیک نظریه زمینه‌ای (یا همان گرندد تئوری)، انجام شد. این پژوهش به ۳ پرسش، پاسخ گفت. نخست، ما با موازین مستتر در نظریه حوزه عمومی یورگن هابرماس، ۷ عامل مؤثر را در تبدیل کتابخانه عمومی به مرکز اجتماعی شناسایی کردیم که عبارتند از: عامل انسانی، عامل ساختمان و تجهیزات، عامل اجتماعی، عامل سیاسی، عامل ساختاری، عامل فرهنگی و عامل اقتصادی. دوم، با کاربرد این عوامل و با استفاده از مفاهیم مندرج در آن‌ها، یک مدل مفهومی متشکل از ۶ بُعد ترسیم کردیم. طبق این مدل، کتابخانه‌های عمومی در راه تبدیل به مراکز اجتماعی، با «سلطه‌ی ساختاری»، «بیان عمومی» و «شرایط آرمانی» بر پدیده‌ی مورد بررسی تأثیر می‌گذارند؛ اما می‌توانند با «فناوری‌های اطلاعاتی» و «ساختمان و فضا»ی خود، در کنار «ذی‌نفعان»، «گستراندن دایره ارتباطات و تعاملات»، «صنعت نشر» و «اصلاح ساختار اداری» زمینه‌های تبدیل شدن به مرکز اجتماعی را فراهم کنند. در عین حال، عواملی همچون «مدیریت» و «کتابداران»، «خیرین»، «دریافت حق عضویت»، «بودجه‌ها» و «حامیان مالی آن» به عنوان شرایط مداخله‌گر یا میانجی محسوب می‌شوند. در ادامه‌ی راه، کتابخانه‌های عمومی با اتخاذ راهبردهایی مانند «ترویج فعالیت‌های اجتماعی»، «مشارکت‌دادن گروه‌های مردمی»، «شناختن موقعیت‌های اجتماعات محلی» و «ارتقای مهارت‌های اجتماعی مردم»، به فرایند تبدیل کتابخانه‌های عمومی به یک مرکز اجتماعی کمک‌های ویژه‌ای کنند. در نهایت، می‌توان انتظار داشت که مجموعه‌ی این عوامل و شرایط، به «گفتمان محلی»، «فراهم‌شدن عرصه‌های مفاهمه» و «اشاعه‌ی فرهنگی» جامعه منتهی شود. پرسش سوم اولویت‌بندی این عوامل بود و نتایج نشان داد که عامل فرهنگی و سپس عامل اجتماعی، مهم‌ترین عوامل در این زمینه محسوب می‌شود.

وی با اشاره به دشواری‌های مسیر پژوهش، اظهار داشت: این مقاله، در واقع، مقاله‌ اصلی مستخرج از رساله‌ دکتری بنده بوده است. قطعاً دشواری‌های مسیر پیش از آنکه در نظر پژوهشگر آید، متوجه اطرافیان و خانواده او است؛ یادم می‌آید برای تکمیل پژوهش و نگارش آن و حفظ تمرکزم ۳۷ روز در کتابخانه خوابیدم و اصلاً خانواده‌ام را ندیدم و از این بابت همواره سپاسگزار همسر و دخترم هستم.

محمدرضا شکاری، با اشاره به فلسفه انجام پژوهش‌های علمی گفت: هر پژوهش علمی، برای حل مشکلی عملی انجام شده است. در واقع، ما در بخش بیان مسئله پژوهش‌ می‌گوییم که فلان مسئله در جامعه وجود داشته که در حال کار کردن به روی آن هستیم. در بخش اهمیت، علت مهم بودن آن را ذکر می‌کنیم و در قسمت ضرورت، می‌گوییم چه دلیل و ضرورتی وجود داشته که در بین انبوه پژوهش‌هایی که می‌توانستیم انجام دهیم، قید همه را زده‌ایم و به سراغ این پژوهش آمده‌ایم. بنابراین، پژوهش‌های علمی درصدد هستند دردی از جامعه درمان کنند.

وی در پاسخ به این سؤال که آیا پژوهش‌های علمی آنچنان که باید از مشکلات و کاستی‌های عملی می‌کاهند، گفت: انجام بسیاری از پژوهش‌ها اهمیت دارد، ولی ضرورتی ندارند؛ همین امر باعث می‌شود اگر مطالعه‌ای انجام شود، حتی اگر خوب و باکیفیت باشد، چون در یک بازه‌ی زمانی خاص، برای جامعه یا یک سازمان خاص، انجامش ضرورتی نداشته، طبیعتاً به کارش هم نخواهد آمد و از آن استفاده‌ای نمی‌کند. علاوه بر این، برخی سازمان‌ها، اولویت‌های پژوهشی خود را اعلام می‌کنند که بهترین گزینه برای دانشجویان و پژوهشگران است تا مطالعاتی انجام دهند که ضرورت و خواهان دارد و می‌تواند از مشکلات اجتماع و بازار بکاهد. البته بگذریم از اینکه همان سازمان‌ها هم ممکن است، آنطور که شایسته و بایسته است، در پیشبرد امور، به نتایج پژوهش‌ها توجه لازم را نکنند.

شکاری ادامه داد: یکی دیگر از اشکالات کار این است که مقالات و پایان‌نامه‌ها و رساله‌ها، نه نتها خوانده نمی‌شوند، بلکه اصلاً دیده نمی‌شوند؛ در واقع، سازمان‌ها، شرکت‌ها، ادارات و نهادها اصلاً به سراغ این مطالعات نمی‌آیند تا از نتایج آن بهره ببرند؛ یعنی اصلاً دغدغه و دیدگاهی مبنی بر حل مشکل عملی از رهگذر مطالعه‌ علمی وجود ندارد و چه بسا هر کس در سازمان درصدد است مشکل را به زعم خودش حل کند. پس به نظر می‌رسد بین صنعت و دانشگاه ارتباط کمی وجود دارد. متأسفانه ما همچنان شاهد یک مشکل قدیمی هم هستیم. دانشجویان برای نگارش پایان‌نامه‌های خود، رنج و زحمت می‌کشند تا پژوهشی به جامعه عرضه دارند، اما این پژوهش‌ها آنچنان توسط دانشگاه‌ها و سازمان‌های ما در غل و زنجیر می‌شود که بر تمامی مشکلات دامن می‌زند. به این معنا که دسترسی به پایان‌نامه به شدت سخت و گاهی غیرممکن است. همه‌ی این موارد باعث می‌شود تا مشکلی در جامعه وجود داشته باشد؛ شاید پژوهشی علمی هم در همان راستا انجام شده باشد، اما این مشکل و آن پژوهش، به دلیل مسائل و مشکلاتی که عرض کردم، نتوانند همدیگر را پیدا و مشکل را رفع کنند.

برای مطالعه متن کامل مقاله فوق، اینجا را ببینید.

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
1 + 3 =